سومین روز رفتن به حوزه

ابزار تغییر فونت مطالب وبلاگ اختصاصی کافه وبنیاز این جمله در وبتون نمایش داده نمیشه پس لطفا پاکش نکنید

سومین روز رفتن به حوزه

با سلام

امروز جمعه 17 مرداد ماه 93 ساعت 9 رفتم به حوزه در حالی که خواب آلود بودم استاد کمی تاخیر داشتن ولی آمدن استادی نورانی و بسیار با علم و ادب (طلبه کامل)بودند بنده بعد از دقایقی که ایشان صحبت کردند خواب از سرم پرید واقعا احادیث رو زیبا توضیح میدادن و زیبا صحبت میکردند ونزد علمای زیادی کسب معرفت کرده بودند .بنده لذت بردم واقعا آرزوی چنین استادی رو داشتم خدا حفظشون کنه 

دو زنگ (البته بنده(جوجه طلبه )نمیدانم در حوزه به زنگ تفریح چی میگن )کلاس داشتیم با ایشون که بنده عرایض ایشون رو یادداشت کردم تا استفاده کنم البته بعدا که پرسیدم دیدم که بقیه طلاب هم شیفته این طلبه کامل شده اند ...

امروز چون جمعه بود رفت وآمد سخت بود و من تو پایانه 1 ساعتی فکر کنم منتظر موندم تا اتوبوس بیاد...ودر این فرصت کتاب آداب متعلمین که یکی از کتب حوزه بود رو تا نصف مطالعه کردم و از اونجایی که خوابم میومد سریع جمع کردم تا خواب منو نگیره.... تو اون لحظات تصمیم گرفتم یه برنامه ریزی بکنم تا به حال انقدر عزمم راسخ نشده ببود که برنامه ریزی کنم حالا میفهمم که هدفدار زندگی کردن یعنی چی؟؟!!!

خلاصه خوش گذشت بر بار معنویمون اضافه کردیم البته این نکته روبگم که من در دوران تثبیت هستم و هنوز درس دادن شروع نشده...

ان شالله با موفقیت این مراحل رو طی کنم(آمین)

یا لطیف


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



موضوعات مرتبط: خاطرات طلبگی
[ جمعه 17 مرداد 1393 ] [ ] [ سرباز ولایت ]
[ ]